معنی جنت و بهشت

حل جدول

جنت و بهشت

ردیس، جنت، خلد، فردوس، دارالخلد، عدن، مینو؛ جایی خوش آب وهوا و سرسبز و خرم و سرشار از خوبی ها و لذت ها که پاداش پس از مرگ است.


جنت

بهشت


بهشت

دارالخلد

جنت-فردوس

فردوس

جنت، فردوس، دارالخلد، عدن، مینو

جنت

خلد

عدن

پردیس، جنت، خلد، فردوس، دارالخلد، عدن، مینو

فرهنگ فارسی هوشیار

جنت

بستان، بهشت

فرهنگ عمید

جنت

بهشت، فردوس،

نام های ایرانی

جنت

دخترانه، بهشت، باغ

فرهنگ فارسی آزاد

جنت

جَنَّت، باغ پر درخت- بهشت- فردوس (جمع:جِنان- جَنّات)،

جَنَّت، در این عالم در مقامی «اقبال و عرفان» است و در مقامی «رضای الهی»

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنت

ارم، بهشت، پردیس، جنان، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، مینو، نعیم

فرهنگ معین

جنت

بهشت، فردوس، بوستان، باغ. [خوانش: (جَ نَّ) [ع. جنه] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

اصحاب جنت

اصحاب جنت. [اَ ب ِ ج َن ْ ن َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اهل جنت. (ناظم الاطباء). بهشتیان. اهل بهشت.


بهشت

بهشت. [ب ِ هَِ] (اِ) در اوستا «وهیشته » از ریشه ٔ «وهو» صفت تفضیلی است برای موصوف محذوف که «انگهو» (خوب) و «ایشت » (علامت تفضیل) یعنی خوشتر، نیکوتر و آن (جهان هستی) باشد و جمعاً یعنی جهان بهتر، عالم نیکوتر، ضد دژنگهو = دوزخ پهلوی و «وهیشت » فردوس.خلد. جنت. جایی خوش آب وهوا و فراخ نعمت و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). دارالجزای مردمان نیکوکار. (آنندراج). جنت. خلد. دارالسلام. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان القرآن). فردوس. ظلال. یسری. مینو. (یادداشت مؤلف). حظیره ٔ قدس. (مهذب الاسماء). جایی خوش آب وهوا و فراخ نعمت و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند. جنت. فردوس. خلد. (فرهنگ فارسی معین):
عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته
کاشانه زشت گشته صحراچو روی حورا.
کسایی.
بهشت است اگر بگرود جای اوی
نگر تا چه آید کنون رای اوی.
فردوسی.
فروزنده گیتی بسان بهشت
جهان گشته آباد وهر جای کشت.
فردوسی.
سرایی دیدم چون بهشت آراسته. (تاریخ بیهقی). پس بشارت داد پروردگار ایشان را برحمت خود آمرزش و بهشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
نیستی آگاه تو هیچ از بهشت
خود چه کنی گرنه فری راستین.
ناصرخسرو.
هر که رود برره خرم بهشت
بی شک جز عقل نباشد عصاش.
ناصرخسرو.
فردا به بهشت گشته سیراب
در کوثر مصطفات جویم.
خاقانی.
از عارض و روی و زلف داری
طاوس و بهشت و مار باهم.
خاقانی.
- امثال:
بهشت آنجاست کآزاری نباشد.
بهشت به سرزنشش نمی ارزد.
بهشت را به بها نمی دهند ببهانه میدهند.
بهشت را بهشتی اگر دنیا را بهشتی.
بهشت را نتوان یافتن رایگان.
بهشت زیر پای مادران باشد.
سبکباری از بهشت آمده است.
مثل بهشت شداد.
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.


باغ جنت

باغ جنت. [غ ِ ج َن ْ ن َ] (اِخ) نام محلتی در جنوب تهران نزدیک باغ فردوس.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جنت

فردوس

واژه پیشنهادی

نگهبان جنت

خازنِ جنت

معادل ابجد

جنت و بهشت

1166

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری